شهدا سال ۶۷ -زندگینامه شهید ادهم توکل
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۷ » شهيد ادهم توکل »
معشوق به کدامین غمزه مستانه پیمانه او را پر ساخت که جز طریق عشق نپیمود و به دیاری جز کوی دوست پر نکشید. دومین کبوتر خونین بال خانواده متدین و متعهد توکل، در شهرستان نیریز کسی جز ادهم نبود که ۱۳۴۴/۶/۲۰ پا به عرصه حیات گذاشت و دوران کودکی را در دامن پاک مادر و آغوش گرم پدر آغاز کرد. کمکم آماده فراگیری دانش شد و در دبستان فرهنگ دوره ابتدایی را به پایان برد. سپس دوره راهنمایی...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۷ » شهيد ادهم توکل »
معشوق به کدامین غمزه مستانه پیمانه او را پر ساخت که جز طریق عشق نپیمود و به دیاری جز کوی دوست پر نکشید. دومین کبوتر خونین بال خانواده متدین و متعهد توکل، در شهرستان نیریز کسی جز ادهم نبود که ۱۳۴۴/۶/۲۰ پا به عرصه حیات گذاشت و دوران کودکی را در دامن پاک مادر و آغوش گرم پدر آغاز کرد. کمکم آماده فراگیری دانش شد و در دبستان فرهنگ دوره ابتدایی را به پایان برد. سپس دوره راهنمایی...
شهدا سال 65 -زندگینامه شهید مجید جارچی
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۵ »
قصه جوانمردی را میسراییم که با خون خویش سرود آزادگی و حریت را بر تارک تاریخ نگاشت. از مجید جارچی بگوییم که در خانوادهای مذهبی و بیآلایش در شهرستان نیریز، ۱۳۴۶/۶/۶ به دنیا آمد. دوران کودکی را با شادابی و طراوت پشت سر نهاد و تحصیلات ابتدایی را در دبستان شهید محمود طاهری آغاز و به پایان رساند. مجید که پدر را در بستر بیماری میدید، باهمت بهسوی کار و تلاش رفت تا جای پدر را در تأمین...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۵ »
قصه جوانمردی را میسراییم که با خون خویش سرود آزادگی و حریت را بر تارک تاریخ نگاشت. از مجید جارچی بگوییم که در خانوادهای مذهبی و بیآلایش در شهرستان نیریز، ۱۳۴۶/۶/۶ به دنیا آمد. دوران کودکی را با شادابی و طراوت پشت سر نهاد و تحصیلات ابتدایی را در دبستان شهید محمود طاهری آغاز و به پایان رساند. مجید که پدر را در بستر بیماری میدید، باهمت بهسوی کار و تلاش رفت تا جای پدر را در تأمین...
شهدا سال 65 -زندگینامه مفقودالاثر مجید مقبلی
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۵ »
ما سوی دیار نور ره میجوییم سرویم و ز لالهها سخن میگوییم امروز اگر سرخ فتادیم به خاک فـردا به زمانه سبزتــر میروییم در سیام شهریورماه سال ۱۳۴۷ در شهرستان نیریز، با تولد خویش کانون خانه را گرمی و صمیمیت بخشید. پس از سپری شدن دوران کودکی، دوره ابتدایی را در دبستان بختگان نیریز آغاز کرد و به پایان برد. برای ادامه تحصیل وارد مدرسه راهنمایی شهید مصطفی خمینی شد و برای طی دوره متوسطه، در دبیرستان امام خمینی ثبتنام...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۵ »
ما سوی دیار نور ره میجوییم سرویم و ز لالهها سخن میگوییم امروز اگر سرخ فتادیم به خاک فـردا به زمانه سبزتــر میروییم در سیام شهریورماه سال ۱۳۴۷ در شهرستان نیریز، با تولد خویش کانون خانه را گرمی و صمیمیت بخشید. پس از سپری شدن دوران کودکی، دوره ابتدایی را در دبستان بختگان نیریز آغاز کرد و به پایان برد. برای ادامه تحصیل وارد مدرسه راهنمایی شهید مصطفی خمینی شد و برای طی دوره متوسطه، در دبیرستان امام خمینی ثبتنام...
شهدا سال 61 -زندگینامه شهید مجید محمدزاده
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهيد مجيد محمدزاده »
خونبهای هر گل از بستان عشق وصل بلبل بـود در درمان عشق سـوزش پـروانه در شـام سیـاه بازی شمع است در حرمان عشق روح پرتلاطم او نشستن و راکد ماندن را دلیل سقوط و کوچ را رمز رهایی میدانست. به پرواز درآمدن و در مسیر عشق بال زدن، آرام و قرارش را ربوده و هرلحظه به حرکت وادارش میکرد. معلم شهید مجید محمدزاده، سرباز رشید و فداکار اسلام در تاریخ 1388/9/12 در شهرستان نیریز و در خانوادهای مؤمن و متدین دیده...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهيد مجيد محمدزاده »
خونبهای هر گل از بستان عشق وصل بلبل بـود در درمان عشق سـوزش پـروانه در شـام سیـاه بازی شمع است در حرمان عشق روح پرتلاطم او نشستن و راکد ماندن را دلیل سقوط و کوچ را رمز رهایی میدانست. به پرواز درآمدن و در مسیر عشق بال زدن، آرام و قرارش را ربوده و هرلحظه به حرکت وادارش میکرد. معلم شهید مجید محمدزاده، سرباز رشید و فداکار اسلام در تاریخ 1388/9/12 در شهرستان نیریز و در خانوادهای مؤمن و متدین دیده...
به یاد شهیدان مجید ساحلی و محمد امکانی
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۵ »
مرحبا ای خون پاکم مرحبا گاه آن شد تا نمایم جان فدا مرحبا ای خون پاکم مرحبا گاه آن آمد که با خون جبین سـرخ سـازم روی زیبای زمین ریختی جانانه در راه خدا ای عزیزان در ره دین خدا ریختی جانانه در راه خدا خون سرخ لاله گون نازنین سـازم آگه اهل عالم را چنین دین خود سازم به قرآنم ادا مرحبا ای خون پاکم مرحبا تا بع امر ولی و رهبرم شد فدای رهبرم جان و سـرم ریختی...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۵ »
مرحبا ای خون پاکم مرحبا گاه آن شد تا نمایم جان فدا مرحبا ای خون پاکم مرحبا گاه آن آمد که با خون جبین سـرخ سـازم روی زیبای زمین ریختی جانانه در راه خدا ای عزیزان در ره دین خدا ریختی جانانه در راه خدا خون سرخ لاله گون نازنین سـازم آگه اهل عالم را چنین دین خود سازم به قرآنم ادا مرحبا ای خون پاکم مرحبا تا بع امر ولی و رهبرم شد فدای رهبرم جان و سـرم ریختی...
شهدا سال 61 -دفترچه شعر شهید مجید محمدزاده -پیکار مردان
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهيد مجيد محمدزاده »
به برادرمان رضا خلیلی که آموزش ارتش بیست میلیونی را در خون آغازگر شد. ریشه در خون دارد این پیکار مرد میخواهد کشد این کوه را بردوش مرد میخواهد کشد بردوش این بار رسالت را آی انسانها که غمگینید خون میخواهد این هنگامه پر رنج چه عاشق گونه میسوزند این پروانههای ما بگرد شعله شمع وجود امت اسلام بیا بنگر سراسر خون گرفته است خاک ایران را از آنجا، از مرز عراق آن پهنه حماسه مردان عشق آموز و تا اینجا رضا این خفته در خون چه ابری دارد...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهيد مجيد محمدزاده »
به برادرمان رضا خلیلی که آموزش ارتش بیست میلیونی را در خون آغازگر شد. ریشه در خون دارد این پیکار مرد میخواهد کشد این کوه را بردوش مرد میخواهد کشد بردوش این بار رسالت را آی انسانها که غمگینید خون میخواهد این هنگامه پر رنج چه عاشق گونه میسوزند این پروانههای ما بگرد شعله شمع وجود امت اسلام بیا بنگر سراسر خون گرفته است خاک ایران را از آنجا، از مرز عراق آن پهنه حماسه مردان عشق آموز و تا اینجا رضا این خفته در خون چه ابری دارد...
شهدا سال 61 -دفترچه شعر شهید مجید محمدزاده -فریاد
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهيد مجيد محمدزاده »
به گرمی هرآن عشقی که جان را میکند سرشار میزنم هر خفته را فریاد با امیدی نو به آزادی و فردای پر از شادی گام میدارم به روی جمله پستیها به عشق آن شقایق آن گل لاله که برخیزد زامواج پر از خون شهادتها میدهم هر خفته را پیغام وقت کوچ است این زمان از خانه بتهای خون آشام میدهم هر خفته را پیغام ای رفیق ره بیا تا هر دو برگیریم فریاد انا الحق را و چون حلاج که دار خویشتن بر دوش خود آسوده میبرده قدم در راه بگذاریم میدهم هر خفته را...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهيد مجيد محمدزاده »
به گرمی هرآن عشقی که جان را میکند سرشار میزنم هر خفته را فریاد با امیدی نو به آزادی و فردای پر از شادی گام میدارم به روی جمله پستیها به عشق آن شقایق آن گل لاله که برخیزد زامواج پر از خون شهادتها میدهم هر خفته را پیغام وقت کوچ است این زمان از خانه بتهای خون آشام میدهم هر خفته را پیغام ای رفیق ره بیا تا هر دو برگیریم فریاد انا الحق را و چون حلاج که دار خویشتن بر دوش خود آسوده میبرده قدم در راه بگذاریم میدهم هر خفته را...
شهدا سال 61 -دفترچه شعر شهید مجید محمدزاده -جهل
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهيد مجيد محمدزاده »
سخن بس است زساقی و گل و می ناب بیا تو تا که بجوئیم بس حقیقتها زباغ و زاغ و خزان کم بگو در این وادی که هست قسمت مردم بسی جهالتها حدیث پیر مغان گفتهاند مردمان از قبل چه خوش بود که بگوئیم از مرارتها مده تو داد سخن از گل و می و مطرب بگو تو از هدف و این همه ضلالتها صنم، صنم زدن مطربان دگر کافیست زچیست یأس مردم محروم و این کسالتها کنون که گویمت ای دوست کم نما سخنت زمستهای آخر شب پرسی...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهيد مجيد محمدزاده »
سخن بس است زساقی و گل و می ناب بیا تو تا که بجوئیم بس حقیقتها زباغ و زاغ و خزان کم بگو در این وادی که هست قسمت مردم بسی جهالتها حدیث پیر مغان گفتهاند مردمان از قبل چه خوش بود که بگوئیم از مرارتها مده تو داد سخن از گل و می و مطرب بگو تو از هدف و این همه ضلالتها صنم، صنم زدن مطربان دگر کافیست زچیست یأس مردم محروم و این کسالتها کنون که گویمت ای دوست کم نما سخنت زمستهای آخر شب پرسی...
شهدا سال 61 -دفترچه شعر شهید مجید محمدزاده -زینب ما
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهيد مجيد محمدزاده »
به خواهر فریادگر طاهره کاوه که زبانش فریاد زینب بود. اما نمیدانند چه شبهائی سحر کردیم اما نمیدانند اما نمیدانند چه شبها خون سرخ خویشتن را با گلاب رنگ بر سنگفرش کوچههامان شاد پاشیدیم اما نمیدانند چگونه سینههامان را سپر کردیم بر سرنیزههای آب داده هان ای امید سرخ آزادی ای فریاد سرخ درد با ما بمان، اینجا دگر شب نیست ای سبز چشمانت، بمان سرسبز آخر کجا گفتند؟ وقتی که مهمان آمده در خانه صاحبخانه بگریزد آخر کجا گفتند؟ آزادی است مهمان ما مهماننواز خوب یاران رها از بند با ما بمان ای...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهيد مجيد محمدزاده »
به خواهر فریادگر طاهره کاوه که زبانش فریاد زینب بود. اما نمیدانند چه شبهائی سحر کردیم اما نمیدانند اما نمیدانند چه شبها خون سرخ خویشتن را با گلاب رنگ بر سنگفرش کوچههامان شاد پاشیدیم اما نمیدانند چگونه سینههامان را سپر کردیم بر سرنیزههای آب داده هان ای امید سرخ آزادی ای فریاد سرخ درد با ما بمان، اینجا دگر شب نیست ای سبز چشمانت، بمان سرسبز آخر کجا گفتند؟ وقتی که مهمان آمده در خانه صاحبخانه بگریزد آخر کجا گفتند؟ آزادی است مهمان ما مهماننواز خوب یاران رها از بند با ما بمان ای...
نحوه شهادت رادمردان شهید در این مرحله از عملیات والفجر هشت
دانشنامه دفاع مقدس » آفندها و پدافندها » عمليات والفجر هشت »
با توجه به اینکه سقوط شهر فاو از نظر جهانی برای نظام سیاسی عراق بسیار سنگین تمام شده بود. فرماندهان عراقی تمام توان خود را به کار گرفتند تا بتوانند فاو را باز پس گیرند. امّا تدابیر و عملیاتهای آنها نتیجه نداده و موفق نشدند. لذا بسیار ناراحت بودند و در رویارویی تن به تن در صبح گاه 27/11/1364 بین آنان و نیروهای گردان کمیل، برخوردی بسیار وحشیانه با این رزمندگان مسلمان داشتند. متأسفانه بسیاری از نیروهای گروهانهای...
دانشنامه دفاع مقدس » آفندها و پدافندها » عمليات والفجر هشت »
با توجه به اینکه سقوط شهر فاو از نظر جهانی برای نظام سیاسی عراق بسیار سنگین تمام شده بود. فرماندهان عراقی تمام توان خود را به کار گرفتند تا بتوانند فاو را باز پس گیرند. امّا تدابیر و عملیاتهای آنها نتیجه نداده و موفق نشدند. لذا بسیار ناراحت بودند و در رویارویی تن به تن در صبح گاه 27/11/1364 بین آنان و نیروهای گردان کمیل، برخوردی بسیار وحشیانه با این رزمندگان مسلمان داشتند. متأسفانه بسیاری از نیروهای گروهانهای...